بهشت؛ بالاترین دستاورد شهید
شهید، یعنى انسانى که در راه آرمانهاى معنوى کشته مىشود و جان خود را – که سرمایهى اصلى هر انسانى است – براى هدف و مقصدى الهى صرف مىکند و خداى متعال هم در پاسخ به این ایثار و گذشت بزرگ، حضور و یاد و فکر او را در ملّتش تداوم مىبخشد و آرمان او زنده مىماند. این، خاصیت کشته شدن در راه خداست. کسانى که در راه خدا کشته مىشوند، زندهاند. جسم آنها زنده نیست؛ اما وجود حقیقى آنها زنده است.
حقیقتِ هر انسانى، خواسته و فکر و هدف و راه اوست. کسى که براى هدفهاى شخصى و دنیایى کشته مىشود، آن هدف هم با او دفن مىشود و از بین مىرود. هر هدفى که قایم به نفس و شخص انسان است، متعلق به اوست و با رفتن و مردن انسان، آن هدف هم مىمیرد و از بین مىرود؛ اما هدفى که الهى و قایم به غیب و خواست خداست و انسان در راه آن فداکارى مىکند، با مردن انسان، آن هدف نمىمیرد. البته، همین هدفهاى خدایى هم ممکن است از بین بروند؛ اما از بین رفتن آن هدفها و پایمال شدنشان در صورتى است که در راه آنها مجاهدتى صورت نگیرد.
اگر کسى در راه هدفهاى والا و الهى، مجاهدت کرد و زحمت کشید و بعد کشته شد، آن هدف زنده مىشود و وجود این شخص هم همان هدف است و شخصیت و هویت واقعى او قایم به آن هدف مىباشد. عکس قضیه این است که هدف، قایم به او نیست، بلکه او قایم به هدف است؛ لذ زنده مىماند و از بین نمىرود. به همین جهت، انبیا و منادیان حق امروز زندهاند؛ زیرا فضایل و تکامل و هدفهایى که در بشر دنبال مىکردند، با رفتن آنها نمرد و بتدریج هدفهاشان در واقعیت عالم و جریان تاریخ تحقق یافت. اگرچه همهى آن اهداف هنوز برآورده نشده است؛ اما امروز مىبینید که در دنیا، نداى عدالت و آزادى هست و روشنفکران عالم هدفهایى را بهعنوان هدفهاى عالى اسم مىآورند که این همان هدفهاى انبیاست؛ گرچه خود ندانند که از کیست.
حقیقتى که ما باید بدان افتخار کنیم، این است که رسم شهادت و سنت الهىِ قتل فىسبیلاللَّه، با نظام اسلامى زنده شد. در گذشته، سیلىخوران در راه خدا کم بودند و برخى در طى عمر هفتاد سالهى خود، تحمل کمترین سختى در راه خدا را هم نداشتند و حاضر نبودند در راه خدا یک اخم را تحمل کنند؛ چه برسد به اینکه جان و سرمایهى وجود خود را در راه خدا بدهند. براى ملتى که بهنام اسلام زندگى مىکند، خیلى بد است که در راه تحقق این هدف عظیم، هیچ مشکلى را بر خود هموار نکند. پیداست که در این جامعه، اسلام روزبهروز ذوب و کمرنگ و بىاثر خواهد شد.
مرگ براى همه هست. ما اگر در راه خدا بمیریم، به حسب موازین مادّى و ظاهرى هم، چیزى از دست ندادهایم. مردن، سرنوشت اجتنابناپذیر هر یک از ماست. این متاعى است که بالاخره از دست ما خواهد رفت؛ ولى این متاع جان به دوگونه از دست مىرود: یکى اینکه آن را گم کنیم و دیگر اینکه آن را بفروشیم. کدام بهتر است؟ آنها که در راه خدا کشته نمىشوند، جانشان را گم کردهاند و در مقابل، چیزى در دست ندارند. و آنها که این متاع را در راه خدا مىدهند و جانشان را در راه او مصرف مىکنند، کسانى هستند که آن را فروختهاند و در عوض چیزى گرفتهاند: «اناللَّه اشترى منالمؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّه»(۱).
شهید، جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضاى الهى را گرفته است که بالاترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است که نمىگذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزى عایدشان نشود. این جان، سرمایهى اصلى ماست. مردن و شهادت، پیرى و جوانى نمىفهمد. بسیارى هستند که در راه خدا هم کشته نمىشوند؛ اما در جوانى مىمیرند. چهقدر جوانان هستند که مىمیرند و در حقیقت جانشان از دست رفته است. اگر در راه خدا حرکت نکنند، اگر مسیر آنها الهى نباشد و مرگشان در راه خدا و هجرت و جهاد فىسبیلاللَّه نباشد، متاع عمر – که بسیار عزیز است – از دستشان خواهد رفت و در مقابلش، چیزى عایدشان نمىشود. البته، اگر بازماندگان آنها صبر کنند، خداى متعال به آنها اجر خواهد داد؛ اما خود آن مرده، در مقابل جانش که از او گرفته شده است، چیزى به دست نخواهد آورد.
بسیارى هم هستند که در سنین غیرجوانى یا بعد از جوانى، در راه خدا شهید شدند – مثل شهداى محراب و عزیزانى که در جبهه شهید شدهاند – اینها هم کسانى هستند که جانشان را فروختهاند. شهادت براى هر انسانى چنین امتیازى است. واقعاً اگر خداى متعال این دعا را از کسى قبول کند که مرگ او را در شهادت قرار دهد، بزرگترین امتیاز را به یک انسان داده است و در مقابل سرمایهیى که از بین مىرفت و هدر مىشد، بهشت و رضایت خود را قرار داده است.
چرا شهادت این قدر با عظمت و اهمیت است؟ علت این است که انسانى که جان خود را در راه خدا مىدهد، در حقیقت در یک لحظهى نیاز و در آن وقتى که دین و راه خدا به کسانى که آنرا رونق دهند، احتیاج دارد، آن تلاش لازم را انجام داده است. کسى که در راه خدا تلاش مىکند و از راحتى و زن و بچه و آسایش معمولى و امتیازات مادّى صرفنظر مىکند،پاداش الهى را – که همان شهادت است – بهدنبال دارد. این نشاندهندهى عظمت مجاهدت اوست. لذا مکرر گفتهام که شهادت بالاترین پاداش و مزد جهاد فىسبیلاللَّه است.
بازماندگان شهدا باید به شهدا افتخار کنند؛ ولى به این کار اکتفا نکنند. باید راه شهدا را که راه دین و فداکارى براى اسلام و سربازى براى انقلاب و تقویت نظام اسلامى بود، دنبال کنید. بازماندگان شهدا، باید احترام به اسلام و استحکام بخشیدن به نظام و سربازى انقلاب را، بیشتر از بقیهى مردم شعار خود قرار بدهند و در این راه حرکت کنند. بعضى خیال مىکنند چون خانوادههاى شهدا مورد احترام و عطوفت دستگاههاى دولتى و مردم هستند، دیگر وظیفهیى برعهده ندارند و با دادن شهید، از آنها سلب وظیفه شده است. این، اشتباه است. هر که براى این نظام بیشتر سرمایهگذارى کرده، بیشتر موظف به حفظ نظام است و هرکه در شرکتى، سهم بیشترى داشته باشد، نسبت به منافع آن شرکت حساسیت بیشترى دارد. خانوادههاى شهدا چون با دادن عزیزشان، سرمایهگذارى بیشترى براى بقاى نظام کردهاند، باید بیش از تمام مردم براى حفظ نظام اسلامى و حیثیت آن حساس باشند؛ که بحمداللَّه اینگونه هم هست و خوشبختانه بازماندگان شهداى ما به نحوى هستند که انشاءاللَّه کارشان موجب رضاى روح مطهر شهداى ماست.
برگرفته از : بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرزندان ممتاز شهدا، مسؤولان امور فرهنگى بنیاد شهید و جمعی از دانشجویان امامیهى پاکستان – ۱۳۶۸۸/۰۵/۲۵
منبع : www.khamenei.ir